پار: "بهانـه‌ی این نوشتار، زندگینامه حجی جون یـادداشتی هست که بـه هدایت دوست عزیزم بهراد قنبری درون سال گذشته از سارا جیوستی خواندم. زندگینامه حجی جون ی امریکایی کـه با زبانی ساده و صمـیمـی ولی آگنده از درد، نوشته بود کـه مـی خواهد بداند پدربزرگ اش کیست. زندگینامه حجی جون سارا روشن و نوه‌ی دکتر مصطفی چمران بود. چند شب پیـاپی بهراد و من نوشته‌های سارا و نام و نشان او و فرزندان چمران درون امریکا را جست وجو کردیم؛ و نکاتی یـافتیم کـه برای‌مان جالب توجه بود. همسر اول شـهید چمران پروانـه (تامسن ه.) درون سال ۲۰۰۹ درگذشته بود. روشن، رحیم و داریوش فرزندان دکتر مصطفی هرکدام درون شـهری درون کناره‌ی غربی امریکا زندگی مـی‌د.

دو نکته توجه ما را بـه خود جلب مـی‌کرد: زندگینامه حجی جون نخست، تلاش محسوسی کـه در ناشناخته ماندن آنان دیده مـی‌شد و حتی درون شیوه‌ی نگارش نام‌شان محسوس بود. دوم، سطح تحصیلات و شغل فرزندان دکتر چمران. (پسران چمران درون آتش‌نشانی و شرکت صنایع چوب مشغول بـه کار بودند.) نوشته‌های سارا –که بعد از جدایی مادر و پدرش با پدرش زندگی مـی‌کرد- نشان مـی‌داد کـه دایی های اش حاضر نیستند درون باره‌ی پدرشان صحبت کنند؛ و با مرگ مادر بزرگ راز بزرگی از دسترس او پنـهان مانده است.

به سرعت پرسش ما از کنجکاوی صرف بـه این پرسش اساسی دگرگون شد کـه آیـا مصطفای چمران –فارغ از تمام وجوه علوی و علمـی و عملی درون مقام شـهید و دانشمند و مجاهد- پدر خوبی به منظور فرزندان خود بود؟ یـا بـه تعبیر دیگری، چرا شـهید چمران یتیمان مدرسه‌ی عاملیـه‌ی صور را بر چهار فرزند خود ترجیح داد؟ داستان‌های متعددی از شور و شوق دکتر چمران و احساس پدری نسبت بـه یتیمان شیعه‌ی جنوب لبنان را خوانده بودیم؛ و مـی دانستیم چگونـه خود را بعد از بوسیدن جمال درون برابر این کودکان یتیم بازخواست کرده است. نیز مـی دانستیم کـه استدلال غالب این هست که این جدایی بـه رغم خواست و تلاش دکتر چمران صورت گرفته است؛ و او تلاش کرده با استقرار خانواده‌اش درون لبنان، درون کنار این کودکان یتیم، بین خانواده‌ي کوچک خود و خانواده‌ي بزرگ مدرسه‌ی عاملیـه جمع کند؛ اما گروهی نخواسته اند و با ایجاد مزاحمت هایی به منظور او و همسرش -که بیشتر بر قضاوت ظاهری متمرکز بود- اسباب رنجش همسرش را فراهم کنند؛ و او با یقین بـه عشق شمع بـه پروانـه،‌ تصمـیم بـه بازگشت بـه امریکا بگیرد؛ و این تصور درون خیـال همسر او نمـی گنجید کـه این بار شمع چمران برگرد پروانـه نگردد! ولی چنان شد. این ضربه‌ی عاطفی ظاهراً چنان بوده هست که بر خلاف تصور دکتر چمران کـه استدلال اصلی او برخورداری فرزندان‌اش درون امریکا از بهترین مواهب زندگی و امکانات آموزشی درون کنار مادر و خاندان مادری (و شماری دیگر از خاندان چمران ساوه‌ای کـه با خاندان هسر چمران نسبتی مضاعف داشتند) استوار بود، این فرزندان -که از بهره ی هوشی پدر و مادر حتما بهره ای داشته باشند- بـه جایگاه اقران‌شان نرسیدند؛ از تحصیلات عالی محروم شدند و مکانت اجتماعی درخور خود را نیـافتند.

در این مـیان بار چنین مسؤولیتی را نباید درون تعهد چمران بـه مدرسه‌ی عاملیـه و کودکان یتیم آن خلاصه کرد؛ چرا کـه جدایی فیزیکی چمران از همسر و فرزندان دست‌کم دو سال پیش از آن و با آغاز دوره‌های آموزش نظامـی اعضای نـهضت آزادی ایران درون مصر، پدید آمده بود. متأسفانـه از این مقطع اطلاعات روشنی درون دست نیست. مـی دانیم کـه در این دوره‌ها افرادی از فتح نیز شرکت داشته‌اند و همراه و معاون و محافظ بعدی وی ابویـاسر نیز از همراهی با ابوجمال درون این دوره‌ها خبر داده است.

هم‌چنین، اطلاع چندانی درون دست نیست کـه چرا دکتر چمران بعد از بازگشت بـه ایران،‌ امکان دیدار با فرزندان و همسر اول خود و احیـاناً‌ انتقال آنان بـه ایران را فراهم نکرد؛ هرچند روایت زندگی غادة جابر -همسر دوم و لبنانی چمران- نشان مـی‌دهد کـه درگیری چمران درون امور انقلاب و بحران کردستان و سپس ستاد جنگ‌های نامنظم امکان زندگی معمولی را از وی نیز گرفته است؛ و فرصتی به منظور پرداختن بـه فرزندان نبوده است. گفته مـی‌شود کـه چمران با فرزندان خود دراین مقطع درون تماس بود؛ ولی اوضاع ایران و درگیری او درون مشاغل حساسی کـه مستلزم رفت و آمد مستمر بود، امکان استقرار درون خانـه‌ای مس را از او سلب کرده بود؛ و با علم بـه این نکته او تلقی فرزندان و همسر اول اش را از سمت وزارت درون جمـهوری اسلامـی ایران و سطح زندگی وزیر قرین واقع نمـی‌دید. خاطرات غادة از زندگی درون اتاقی درون زیرزمـین نخست وزیری بـه اندازه‌ی کافی گویـاست.



این داستان وجهی تراژدیک نیز دارد. جمال یکی از پسران دکتر چمران بعد از جدایی از پدر، و زمانی کـه هنوز وی درون لبنان بود، درون استخر خانـه‌ی پدربزرگ درون امریکا غرق مـی‌شود؛‌ و پیش از آن‌که خبر بـه پدر برسد،‌ وی از طریق رابطه ای روحی آن را درون مـی‌یـابد. نوشته‌های ابوجمال درون سوگ فرزند، نمونـه‌ای نادر از نثر حزین چمران است؛ کـه عشق بـه خدا و رضای او و تضحیـه به منظور او را با عشق بـه فرزند پیوند مـی زند و کلید فهم رفتار او را بـه دست مـی‌دهد.

نمونـه‌ای از نوشته‌های نادر دکتر چمران درون باب فرزندان خود را مـی‌خوانیم:

ای فرزندم!‌ درون این دنیـا نتوانستم بـه تو کمکی کنم.
اما آن‌جا درون آسمان‌ها، لحظه‌ای از تو جدا نخواهم شد؛
و دیگر قدرتی نیست کـه همبستگی ما را از هم بگسلد.
بُنَیَّ …!
مَعَک، مَعَک، لا أفارقک …!
فرزندم با تو خواهم بود از تو جدا نمـی‌شوم!

خدایـا! تو مـی‌دانی کـه قلب من سرشار از مـهر و محبت است؛ و همـه‌ی مخلوقات تو را بـه شدت دوست مـی‌دارم؛ و در بعضی از حالات این دوستی بـه درجه‌ی عشق و پرستش مـی‌رسد. تو مـی‌دانی کـه احتیـاج دارم کـه عشق بورزم و بپرستم؛ و چه‌بسا کـه به محبوب‌هائی که تا درجه‌ی پرستش عشق ورزیده‌ام؛ اما هر وقت کـه عشق من بهی و یـا بـه چیزی بـه درجه‌ی عشق رسیده است، تو آن را از من گرفته‌ای تای را و چیزی را بـه جای تو معبود خود نکنم.

ای خدای بزرگ! تو را شکر مـی‌کنم کـه (قلب مقدس مرا جایگاه خود کردی) با تجربه‌های تلخ و ضربه‌های قاطع و شکننده قلب مرا از خطرناک‌ترین گمراهی ها نجات دادی و این آتش‌کده‌ی مقدس را فقط جایگاه خود کردی.

خدایـا!
تو مـی‌دانی کـه عزیزترین جگرگوشـه‌ام ط‌ی مرگ شد؛
و وجود مرا بـه آتش کشید؛
و بعد از پنج سال، هنوز زخم عمـیق آن بر قلب مجروح‌ام سنگینی مـی‌کند.

منبع: سایت امام موسی صدر(+)




[ناگفته ای از همسر آمریکایی و فرزندان شـهید چمران زندگینامه حجی جون]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 08 Jul 2018 23:18:00 +0000